خاطرات
در آیهاى که گذشت همان طور که اشاره کردیم همه مؤمنین یعنى آنهایى که واقعا مؤمنند و آنهایى که ایمانى مستعار دارند را تحریک مىکرد براى قتال با دشمنان، و غیرت و تعصب آنان را به هیجان مىآورد، و این کارى است که هر مربى و رهبرى با مردم خود مىکند، و لیکن خواننده محترم اگر آیه شریفه را به دقت در نظر بگیرد و آنگاه رفتارى که خود ما به عنوان یک موجود طبیعى و به حکم آن چه طبیعت اقتضا مىکند عمل مىکنیم مقایسه کند، آن وقت ادبى از قرآن مىبیند که به راستى شگفتآور است.
توضیح این که جاى هیچ تردیدى نیست که در ساختمان بدنى و روحى انسان چیزى به کار رفته، که آدمى را در مواقعى که احساس کند دیگران به منافع او تجاوز مىکنند، و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمىکنند، و یا در صددند آبروى او را بریزند، و خاندان او را هتک نمایند، و یا کارى دیگر از این قبیل بکنند وادار به دفاع مىسازد، و این لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمى است که فطرت به گردن بشر انداخته، و به وى الهام کرده، چیزى که هستبکار بردن این نیرو، و یا بگو اطاعت از این حکم فطرت دو جور انجام مىشود، یکى به نحو شایسته و آن این است که هم بکاربستنتبه نحو شایسته و حق باشد و هم براى حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطلت، و دیگرى بنحو ناشایست و مذموم و آن این است که هم بکاربستنتبه نحو باطل باشد، و هم براى حفظ باطل شد، که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتى در پى دارد، و چقدر نظام امور زندگى را به هم مىزند.
اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفى نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زیرا غیرت ریشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دین فطرت است، ولى در جزئیات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگى که اقوام به آن دادهاند، باطل است، این اولا، و در ثانى همین ودیعه فطرى را یعنى غیرت و تعصب را از هر سویى به سوى خداى تعالى برگردانیده، و سپس موارد بسیارى که دارد همه را در یک قالب ریخت، و آن قالب عبارت است از توحید، مثلا یکى از موارد تعصب، تعصب در باره مردان است، که زنان در باره آنان تعصب مىورزند، یکى دیگر در باره زنان است، که مردان نسبتبه آنان غیرت و تعصب به خرج مىدهند، یکى دیگر در باره اطفال و کودکان، و به طور کلى فرزندان است، که پدران و مادران در باره آنان تعصب مىورزند، همه اینها را رنگ توحید داد، به این معنا که هر جا تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، هر جا نباشد نباید اعمال کرد، پس اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمى است فطرى تایید مىکند، ولى در عین حال آن را از شوائب هوا و هوسها، و اهداف فاسد و شیطانى پاک، و در همه موارد صاف مىکند، و همه را به صورت یک شریعت انسانى در مىآورد، تا انسانها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و یک بام و دو هوایى نگشته مواردش با یکدیگر توافق و تسالم داشته باشند، پس آنچه اسلام بشر را به سوى آن مىخواند، و آن را مشروع مىداند، در بین موارد و اطرافش تناقض و تضادى نیست، بلکه همه در این جهت مشترکند، که از شؤون توحید به شمار مىروند، و همه مواردش این عنوان را دارند، که پیروى حق و متابعت از آنند، در نتیجه همه احکام آن قوانینى کلى و دائمى و ابتشدهاند، (به طورى که از هر مسلمان آگاه بپرسى تعصب ورزیدن نسبتبه خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفى، و از هر کس بپرسى تعصب ورزیدن نسبتبه مسلمانى بیگانه ولى پیرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلمانى بپرسى غیرت ورزیدن نسبتبه رفتار داماد با دخترت، و نسبتبه رفتار پسرت با همسرش چطور است، جواب مىدهد در هر دو مورد اگر غیرت ورزیدن مایه خشنودى خدا است صحیح است، و اگر پیروى هواى نفس استباطل است) .
"الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله...الطاغوت"
در این آیه شریفه بین"الذین آمنوا"و بین"الذین کفروا"از نظر چگونه قتال کردن مقایسه شده است، که مؤمنین چه جور قتال مىکنند، و کفار چگونه؟ و به عبارتى دیگر از جهت نیت هر یک از دو طایفه در قتال کردنشان مقایسه شده است، تا با این بیان شرافت و فضیلت مؤمنین بر کفار در طریقه زندگیشان معلوم شود، و روشن گردد که طریقه مؤمنین، به خداى سبحان منتهى مىگردد، و تکیه مؤمنین بر جناب او است، ولى راه کفار به طاغوت منتهى مىشود، و در نتیجه این روشنگرى، مؤمنین به سوى قتال با کفار تحریک مىشوند.
"فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا"
آنهایى که راه کفر را پیش گرفتهاند، بدان جهت که در راه طاغوت قرار گرفتهاند، از ولایتخداى تعالى خارج شدهاند، و در نتیجه دیگر مولایى ندارند، ولى آنان همان ولى شرک و پرستش غیر خداى تعالى است، و او شیطان است، پس ولى کفار شیطان است، و ایشان نیز اولیاى اویند.
و این که در آخر آیه فرمود: کید شیطان ضعیف است، دلیلش این است که روش طاغوت که همان کید شیطان باشد، چیزى جز ضعف نیست، و به همین جهت است که مؤمنین را به بیان ضعف روش کفار تشویق و بر قتال کفار تشجیع مىکند، و بر کسى پوشیده نیست که ضعف کید شیطان نسبتبه راه خدا با قوت آن نسبتبه افراد هواپرست منافاتى ندارد.